بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۹۲ مطلب با موضوع «غیر آیینی» ثبت شده است

به تو گفتم برات عاشق میمونم

به تو گفتم نرو رفتی سوزوندیم

تو رفتی و شکست آیینه من

با حرف رفتنت بدجور چزوندیم

 

تو گفتی میری و زود بر میگردی

منم گفتم برات تا تهش هستم

تو رو هف ماهه که یه بار ندیدم

الان هف ماهه که به پات نشستم

 

الان هف ماهه که شب ها نگامو

به نور روشن مهتاب میدم

می بندم روسریت رو روی چشمام

گلای روسریت رو آب میدم

 

الان هف ماهه که توی اینیستا

دارم دنبال رد تو میگردم

همه جا آبروم از دست رفته

غرورم رو شکوندی من یه مردم

 

منم اون مردی که تو گفته بودی

غرورم مثل کوهه تکیه گامه

الان هف ماهه که من بی غرورم

بدون تو غرورم سد رامه

 

الان هف ماهه که ازت نیومد

نه عکست نه صدات و نه پیامت

الان هف ماهه که چشم انتظارم

نشستم تا بیاد جواب سلامت

سروده شده توسط وحید گل محمدی

آغازگر لطف خدا فروردین

سرشار و پر از خواب و غذا فروردین

تاریخ همه خاطره ها فروردین

ماه من و مامان و بابا فروردین

تو ماه تمام ماه هایی، قمری

 

ای برج حمل ماه من ای ماه ترین ها

نوروز تو شد در دل هر سال نگین ها

تو بهتری از جمله سماوات و زمین ها

از تیر و دی و آذر و مرداد و همین ها

تو ماه تمام ماه هایی، قمری

 

تاریخ و حوادث شده همزاد و عجینش

از عرش عجب رحمتی آمد به زمینش

هرگز نبود جلوه ای از من به قرینش

حالا که شرافت مکان هست مکینش

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

 

عمری فقط از غصه و غم شعر نوشتم

پر مغز و سلیس و محترم شعر نوشتم

در اوج وقار واژه کم شعر نوشتم

این بار ولیکن از خودم شعر نوشتم

من ماه تمام ماه هایم قمرم

 

می گفت وحید ما وحید است

شایسته تقدیر و حمید است

فرخنده و مسعود و سعید است

مرد است و فخیم است و مجید است

من ماه تمام ماه هایم قمرم

 

آفاق نشسته به تماشای سه تا یک

من آمدم و زلزله ای کرد به پا یک

مردم همه دنبال من هستند یکایک

حقاً که وحید هستم و بین همه جا یک

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

 

 عید آمد و من طلایه دارش گشتم

انگور لذیذ و آبدارش گشتم

حسن آمد و ناچار دچارش گشتم

سالی که نکو گشت بهارش گشتم

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

سروده شده توسط وحید گل محمدی

سنتز فرمالدئید و سنتز چسب فنول

شاعر بیچاره را نالان و حیران کرده است

درد هجر یار و تنهایی به دانشجو نکرد

آنچه این بازی بی پایان زایلان کرده است

سالهای سال دانشجوی قصه درددل

با ترافیک خیابان های تهران کرده است

بیت بعدی بیت خوبی در نمی آید از آب

چون عطش آتش به جان روزه داران کرده است

مصرع اول خدا رو شکر شد ختم به خیر

مصرع دوم رسید و بگذریم...

سروده شده توسط وحید گل محمدی

مادرم گفته عاشقش بشوم

من فقط گفته ام به روی دو چشم

قافیه چو نبود مجبورم

می شوم عاشق سبوی دو چشم

 

شعرم از اشک دیدگان تر شد

روزگارم شبیه مصرع پیش

این چه عشق پر از غم و دردیست

شده در این وصال قلبم ریش

 

همه عاشق شوند و خوش باشند

همه در وصل یار کیفورند

من احمق به وصل هم برسم

چشمهای قشنگ من کورند

 

بیخیال فراق عشق نخست

می شوم در خیال هایم گم

می رود قصه باز آنجا که

شده آغاز اپیزود سوم

 

می روم کربلا برای دعا

میروم تا زیارتی بکنم

دست کم از دل شکسته او

با نگاهم عیادتی بکنم

 

چشم بد دور عمرتان بسیار

کس نبیند ملاتان آقا

شعر من نیست شعر من چه شده؟

می روم باز سمت کرببلا

 

با خودم فکر می کنم اصلا

اهل این شهر اهل دلبری اند

پسرانش سیاه و چرک و لجوج

دخترانش سفید چون پری اند

 

پسرانش شبیه طعم دو سیب

دخترانش دهین شیرینند

ساکنان هتل پلازایش

عاشقان قدیم و دیرینند

 

پسرانش مسلما دودی

دخترانش عفیف و با ایمان

مردم شهر کربلا هستند

مردمی مثل مردم تهران

 

مردم شهر من همین تهران

عاشق هستند و اهل دلبری اند

پسرانش سیاه و چرک و لجوج

دخترانش سفید چون پری اند

 

یک تفاوت میان مردم من

با اهالی شهر کرببلاست

مردم من فقط پی پولند

عشق آنجا فراتر از دنیاست

 

عشق اینجا قرین ماشین است

روی شاسی سوار خواهد شد

و یقینا صف پری رویان

پشت Z4 قطار خواهد شد

 

با خودم فکر می کنم اصلا

عاشقی شیوه ایست ردانه

عاشقی پول گنده می خواهد

نه همین پول خرد یارانه

سروده شده توسط وحید گل محمدی

بحث همه جا فقط گرانی ای وای

در ارض و سما فقط گرانی ای وای

هر صبح و مسا فقط گرانی ای وای

صد روز نیا فقط، گرانی ای وای

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

آلوده شده باز هوا ؟ "دولت قبلی"

برجام شده نقض چرا ؟ "دولت قبلی"

مردم شده از غصه فنا ؟ "دولت قبلی"

ای خیر ببیند به خدا دولت قبلی

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

یارانه پر و خزانه پر؟ دولت فعلی

مسکن پر و آشیانه پر؟ دولت فعلی

کنجاله دانه دانه پر؟ دولت فعلی

کشور شده ماهرانه پر؟ دولت فعلی

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

لعنت به همین جمله قبلیست مقصر

ای داد از آن کس که تو را کرد مشاور

عیب تو و تدبیر تو شد بر همه ظاهر

آیا که خدا نیست به اعمال تو ناظر؟

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

خوش خط بنویسید که آلام تمام است

با شهد عسل تلخی هر کام تمام است

خوش بینی و لبخند به صد دام، تمام است

هیهات دگر بارش برجام تمام است

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

آینده ما که رفت، بر می گردد

بر سفره کباب و نفت برمی گردد

در خانه انقلاب تفت بر می گردد

روز خوش پیشرفت بر می گردد

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

پیران همه رفته و جوان می آید

با هوش تر از خرد و کلان می آید

تأثیر گذار بر جهان می آید

ار فتنه گران دادستان می آید

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

هُشیار که عاقبت؛ بلی؛ آمده است

یک سید از ابناء علی آمده است

با جلوه و با شور جلی آمده است

میگفت نمی خواست ولی "آمده است"

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

اظهار کنیم نه به روحانی را

بیدار کنیم نه به روحانی را

اصرار کنیم نه به رو حانی را

تَکرار کنیم نه به روحانی را

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

هم نام نبی بت شکن آمده است

مردی ز عشیره حسن آمده است

نابودگر ظلم و مهن آمده است

بی پرده شنو که رای من آمده است

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

پر عشوه و پر ادا رئیسی حتماً

روحانی با خدا رئیسی حتماً

خواب شب آشنا رئیسی حتماً

رای من و جمعُنا رئیسی حتماً

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

سروده شده توسط وحید گل محمدی

یک شهر شده محو همین نام، پلاسکو

شد بی سر و بی پیکر و بی بام، پلاسکو

می سوخت در این سختی آلام، پلاسکو

شد هیچ، چنان حاصل برجام، پلاسکو

بی عینک و چشمان مسلح نتوان دید

 

رنجیده و بیمار و کسل، مردم اهواز

امید ندارند به دل، مردم اهواز

در آب نشستند به گل، مردم اهواز

از حرف حسن جمله خجل، مردم اهواز

بی عینک و چشمان مسلح نتوان دید

 

دشمن شده بازنده و ما بُرده برجام

تدبیر نشسته به سر گُرده برجام

امید شده پاک زمین خورده برجام

ملت شده بی چاره و آزرده برجام

بی عینک و چشمان مسلح نتوان دید

 

تنظیم نشد سمت خدا دیشِ نجومی

بر قلب همه خورده شده نیشِ نجومی

آن ها که ندارند به رخ ریشِ نجومی

تصمیم گرفتند وَ شد فیشِ نجومی

بی عینک و چشمان مسلح نتوان دید

 

ای شیخ که بازم شده ای نامزد و کاندید

تا کرد کسی نقد تو را وضع گران دید

دلواپسم از پیری کابینه و آن دید

آن چیز که در عمق اتم چشم جوان دید

بی عینک و چشمان مسلح نتوان دید

سروده شده توسط وحید گل محمدی

گفتند که چشمت عسلی رنگ و لاب است

گفتند که یک شهر پیت در تب و تاب است

گفتند که زیباست ولی مثل سراب است

گفتند که دیدار رخت عین ثواب است

من منتظر دیدن آن چشم سیاهم

 

گفتم که نشسته به دلم صورت زیبا

گفتم که حجابت دل من برده به یغما

گفتم نفسم بسته به آن قامت رعنا

گفتم به امین بسته دنیا نیم اما

من منتظر دیدن آن چشم سیاهم

 

تو در دل من هستی و من در پیت هر سو

پرسیدم از آن مرد عرب مه رخ من کو

با اخم به من گفت که البائس ماکو

ماکو به همین شعر قسم مثلک مه رو

من منتظر دیدن آن چشم سیاهم

 

ای داد از آن چادر و روبنده سنگین

ای داد از آن پیرهن مشکی پر چین

ای در نشسته به دل رکاب مشکین

تو بهتری از شهد عسل دهین شیرین

من منتظر دیدن آن چشم سیاهم

 

از کوفه و چشمان سیه کم نشنیدم

از عاقبت عشق بجز غم نشنیدم

نَ گفتی و در پشت سرش عم نشنیدم

در عمق نگاهت بله دیدم نشنیدم

من منتظر دیدن آن چشم سیاهم

سروده شده توسط وحید گل محمدی

بی محابا همیشه پایش را

از گلیمش درازتر میکرد

صوت سبحان ربی الاعلاش

گوش ها را همیشه کر میکرد

 

جانمازش همیشه بود تمیز

پهن می ماند روی قالیشان

پینه ای مانده روی پیشانیش

مثل زخمی که مانده بر تهران

 

مثل آن ضربه ای که خورد و شکست

اعتماد عمومی شهرم

آه لعنت به مفسادان و فساد

با تمام سیاسیون قهرم

 

او زمین را برای خود می خواست

نه برای یتیم های نجیب

خیر خواهی پز جدیدی نیست

از دهان سیاسیون نو جیب

 

نه امیدی برای اصلاح است

نه توانی برای حفظ اصول

من نه اینم نه آن ولی هیهات

هر دو جبهه ست بین راه نزول

 

مثل املاک و فیش های عجیب

حرف حق نوش جانتان بشود

گرچه خوش مزه و نجومی نیست

گوشت بر استخوانتان بشود

 

شعر من هدیه ایست امروزی

آی مردان سخت دور اندیش

البته با تمام کمبودش

برگ زردیست تحفه درویش

سروده شده توسط وحید گل محمدی

هوا ابریه و نیستی کنارم

پر از سر دردم و بی حال میشم

هنوز جات خالیه میون عکسام

تو فرق کردی و من مثل همیشم

 

همیشه تو کنارم مینشستی

همیشه روی هم حساس بودیم

تو عکسامون جایی خالی نمیموند

من و تو سوژه عکاس بودیم

 

می سازم توی ذهنم باغ سبزی

دو تا پشتی توی یه کادر عالی

فوکوس روی تو ـه وسط اون عکس ...

منم عکاس اون عکس خیالی

 

حالا یک/ دو/ سه...شات/ شات/ پشت هم شات

محاله بگذرم از این خیالم

نگاهت به منه خنده رو لب هات

محاله بگذرم از این خیالم

سروده شده توسط وحید گل محمدی

چون شعر منظم است این تابستان

هرچند که درهم است این تابستان

درمان مزاج سرد و بیرون روی است

خرمای پیارم است این تابستان

یک ضمه شده فتحه چرا غوغا شد

تغییر مسلم است این تابستان

گر عزم کنی فعل مفعل بکنی

قافیه فراهم است این تابستان

گر عکس به حکاک دهی آخر دی ماه

تصویر مجسمه ست این تابستان

ما را نبود وصال حور و جنت

تمرین جهنم است این تابستان

بوی عرق و بوی تعفن بسیار

آب هست ولی کم است این تابستان

پاییز اگر زمان عیش است و طرب

حقا که محرم است این تابستان

سروده شده توسط وحید گل محمدی