بی انتها ...

این تابستان

چون شعر منظم است این تابستان

هرچند که درهم است این تابستان

درمان مزاج سرد و بیرون روی است

خرمای پیارم است این تابستان

یک ضمه شده فتحه چرا غوغا شد

تغییر مسلم است این تابستان

گر عزم کنی فعل مفعل بکنی

قافیه فراهم است این تابستان

گر عکس به حکاک دهی آخر دی ماه

تصویر مجسمه ست این تابستان

ما را نبود وصال حور و جنت

تمرین جهنم است این تابستان

بوی عرق و بوی تعفن بسیار

آب هست ولی کم است این تابستان

پاییز اگر زمان عیش است و طرب

حقا که محرم است این تابستان



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

چون شعر منظم است این تابستان

هرچند که درهم است این تابستان

درمان مزاج سرد و بیرون روی است

خرمای پیارم است این تابستان

یک ضمه شده فتحه چرا غوغا شد

تغییر مسلم است این تابستان

گر عزم کنی فعل مفعل بکنی

قافیه فراهم است این تابستان

گر عکس به حکاک دهی آخر دی ماه

تصویر مجسمه ست این تابستان

ما را نبود وصال حور و جنت

تمرین جهنم است این تابستان

بوی عرق و بوی تعفن بسیار

آب هست ولی کم است این تابستان

پاییز اگر زمان عیش است و طرب

حقا که محرم است این تابستان

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی