بی انتها ...

سنتز

سنتز فرمالدئید و سنتز چسب فنول

شاعر بیچاره را نالان و حیران کرده است

درد هجر یار و تنهایی به دانشجو نکرد

آنچه این بازی بی پایان زایلان کرده است

سالهای سال دانشجوی قصه درددل

با ترافیک خیابان های تهران کرده است

بیت بعدی بیت خوبی در نمی آید از آب

چون عطش آتش به جان روزه داران کرده است

مصرع اول خدا رو شکر شد ختم به خیر

مصرع دوم رسید و بگذریم...



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

سنتز فرمالدئید و سنتز چسب فنول

شاعر بیچاره را نالان و حیران کرده است

درد هجر یار و تنهایی به دانشجو نکرد

آنچه این بازی بی پایان زایلان کرده است

سالهای سال دانشجوی قصه درددل

با ترافیک خیابان های تهران کرده است

بیت بعدی بیت خوبی در نمی آید از آب

چون عطش آتش به جان روزه داران کرده است

مصرع اول خدا رو شکر شد ختم به خیر

مصرع دوم رسید و بگذریم...

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی