بی انتها ...

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

آغازگر لطف خدا فروردین

سرشار و پر از خواب و غذا فروردین

تاریخ همه خاطره ها فروردین

ماه من و مامان و بابا فروردین

تو ماه تمام ماه هایی، قمری

 

ای برج حمل ماه من ای ماه ترین ها

نوروز تو شد در دل هر سال نگین ها

تو بهتری از جمله سماوات و زمین ها

از تیر و دی و آذر و مرداد و همین ها

تو ماه تمام ماه هایی، قمری

 

تاریخ و حوادث شده همزاد و عجینش

از عرش عجب رحمتی آمد به زمینش

هرگز نبود جلوه ای از من به قرینش

حالا که شرافت مکان هست مکینش

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

 

عمری فقط از غصه و غم شعر نوشتم

پر مغز و سلیس و محترم شعر نوشتم

در اوج وقار واژه کم شعر نوشتم

این بار ولیکن از خودم شعر نوشتم

من ماه تمام ماه هایم قمرم

 

می گفت وحید ما وحید است

شایسته تقدیر و حمید است

فرخنده و مسعود و سعید است

مرد است و فخیم است و مجید است

من ماه تمام ماه هایم قمرم

 

آفاق نشسته به تماشای سه تا یک

من آمدم و زلزله ای کرد به پا یک

مردم همه دنبال من هستند یکایک

حقاً که وحید هستم و بین همه جا یک

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

 

 عید آمد و من طلایه دارش گشتم

انگور لذیذ و آبدارش گشتم

حسن آمد و ناچار دچارش گشتم

سالی که نکو گشت بهارش گشتم

من ماه تمام ماه هایم، قمرم



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آغازگر لطف خدا فروردین

سرشار و پر از خواب و غذا فروردین

تاریخ همه خاطره ها فروردین

ماه من و مامان و بابا فروردین

تو ماه تمام ماه هایی، قمری

 

ای برج حمل ماه من ای ماه ترین ها

نوروز تو شد در دل هر سال نگین ها

تو بهتری از جمله سماوات و زمین ها

از تیر و دی و آذر و مرداد و همین ها

تو ماه تمام ماه هایی، قمری

 

تاریخ و حوادث شده همزاد و عجینش

از عرش عجب رحمتی آمد به زمینش

هرگز نبود جلوه ای از من به قرینش

حالا که شرافت مکان هست مکینش

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

 

عمری فقط از غصه و غم شعر نوشتم

پر مغز و سلیس و محترم شعر نوشتم

در اوج وقار واژه کم شعر نوشتم

این بار ولیکن از خودم شعر نوشتم

من ماه تمام ماه هایم قمرم

 

می گفت وحید ما وحید است

شایسته تقدیر و حمید است

فرخنده و مسعود و سعید است

مرد است و فخیم است و مجید است

من ماه تمام ماه هایم قمرم

 

آفاق نشسته به تماشای سه تا یک

من آمدم و زلزله ای کرد به پا یک

مردم همه دنبال من هستند یکایک

حقاً که وحید هستم و بین همه جا یک

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

 

 عید آمد و من طلایه دارش گشتم

انگور لذیذ و آبدارش گشتم

حسن آمد و ناچار دچارش گشتم

سالی که نکو گشت بهارش گشتم

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی