بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

تنهام... مثل برج آزادی

بی یار... مثل برج میلادم

غمگینم از تهران و از اهلش

کرببلا نمیره از یادم

 

تهران پر از دود و ترافیکه

خیابونا از هر طرف بستست

جسمم فقط مقیم تهرانه

جونم به ایوون نجف بستست

سروده شده توسط وحید گل محمدی

چون گفت نبی مادر بابا به شما

چون بود علی در تب و در تاب شما

پس داد خدا حق خودش را به شما

لا حول ولا قوه الا بــ ... شما

سروده شده توسط وحید گل محمدی

به پای قامت رعنا خضوع باید کرد

برای عشق نخستین خشوع باید کرد

و عاشقانه سفر را شروع باید کرد

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

من از کنار تو جایی دگر نخواهم رفت

 

الا که خادم زوار اهل ایرانی

دهین ناب نجف در لباس لبنانی

شبیه دخترکان بسیج تهرانی

تو آرزوی منی آهوی خراسانی

من از کنار تو جایی دگر نخواهم رفت

 

تمام عمر، خودم رهرو سیاق تو ام

منی که ساکن یک روزه اتاق تو ام

ببین که عاشق این لهجه عراق تو ام

میان کرببلا در تب فراق تو ام

من از کنار تو جایی دگر نخواهم رفت

 

بیا بگیر مرا در میان دستانت

مرا اسیر کن ای نازنین به زندانت

بگیر جان مرا جان من به قربانت

قسم به سرخی گلهای روی دامانت

من از کنار تو جایی دگر نخواهم رفت

 

عجیب مست و هوایی چشم مست توام

میان وهم و خیالم کنار دست توام

در اوج قله ام اما منم که پست توام

قسم به سرخی لعلت که پای بست توام

من از کنار تو جایی دگر نخواهم رفت

 

رفیق بودن با تو بها به من داده

و واژه ای به بزرگی ما به من داده

قسم به عشق به آنکه تو را به من داده

قسم به تو به کسی که خدا به من داده

من از کنار تو جایی دگر نخواهم رفت

 

کنار حسن رخت سر به زیر باید شد

به دام زلف سیاهت اسیر باید شد

و از پیاله لعل تو سیر باید شد

چون از فراق دو چشم تو پیر باید شد

من از کنار تو جایی دگر نخواهم رفت

 

تو رفتی ای صنما تا به عرش آهم رفت

تو رفتی و همه پشتم همه پناهم رفت

تو رفتی و سپرم لشگرم سپاهم رفت

قسم به لحظه آخر که تکیه گاهم رفت

من از کنار تو جایی دگر نخواهم رفت

 

 

سروده شده توسط وحید گل محمدی

یه ساله که همش دلشوره دارم

خدایا اربعین امسال چی میشه

همه امضا رو میگیرن محرم

ولی من غافلم مثل همیشه

 

یه ساله که با گریه شب میخوابم

یه ساله شب و روزم اربعینه

از این دلشوره دارم کم میارم

یعنی امسال آقا مارم میبینه

 

همش دعام اینه میون روضه

آقاجون نشه که ازت جداشم

همه هستیم فدای کربلاته

میمیرم اربعین حرم نباشم

 

منم اونیکه بی تو هیچه هیچه

منم اون که تمومه بی تو کارش

جوونیم نذر تو ارباب عالم

منم اون که تویی دار و ندارش

 

بیا با هم بذاربم یه قراری

بیا با هم ببندیم عهد محکم

تو که حرفت دو تا هیچ وقت نمیشه

منم دس پا شکسته قول میدم

 

اگه اینبار منو بردی حریمت

اگه بازم دیدم صحن و سراتو

تا جون دارم نگه میدارم آقا

بالاتر از همه پرچم سیاتو

 

تو هم قول بده که با من می مونی

نمیذاری که تنها و غریبشم

بیا قول بده که منه گنهکار

بمیرم برا تو مثل حبیبشم

سروده شده توسط وحید گل محمدی

مد شده شعر و نگهبان محل شاعر شد

بعد از آن لات خیابان محل شاعر شد

 

تا که آموخت نوشتن به روی کاغذ را

دانش آموز دبستان محل شاعر شد

 

روی منبر سخن از زلف نگارش می گفت

همه دیدند سخنران محل شاعر شد

 

گفت لقمان که مرو کافه جوان بی کار

رفت در کافه و لقمان محل شاعر شد

 

سعدی یک بنز میان همه شاعرها بود

آمد آن روز که پیکان محل شاعر شد

 

بسته شد فرش فروشی سر کوچه ما

چون که دیروز سلیمان محل شاعر شد

 

شهرتش کم شده چون حضرت آقا بقال

یهویی صاحب دکان محل شاعر شد

 

پسر حاج تقی خان محل شد عکاس

دختر حاج تقی خان محل شاعر شد

 

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

پس چرا گنده رندان محل شاعر شد ؟

 

همه اهل محل شاعر و عکاس شدند

ای دریغا که پلیکان محل شاعر شد

 

آه من مردم و دیدم که میان جنت

ملک و حوری و غلمان محل شاعر شد

سروده شده توسط وحید گل محمدی

تو کوچه خیابون با سرعت برو

چراغ قرمزُ رد بکن هی بگاز

دلت هرکاری خواست بکن جان من

جون مادرت به قیافت نناز

 

کی گفته که خوشگل شدی مسخره

قیافت شبیه کدو تنبله

شبیه مترسک شدی ترسناک

کی گفته تویی سبزه مزبله

 

بابا اون که گفته رسول خدا

خودش خوشگله خانوادش بدن

تو که اون قیافت تنه می زنه

به زشتی زرافه خر کرگدن

 

دیگه حس شعرم نمونده برام

کجاس زلف یاری که مضمون بشه

مگه داریم اصلا مگه میشه که

قشنگی صفت واسه میمون بشه

 

فقط آبی خوبه برا رنگ چشم

فقط مشکی خوبه برا روسری

فقط زرد خوبه النگو بشه

تو این رنگی نیستی اگر پس خری

 

میخواستم یه بندم بگم با ادب

میخواستم ولی... تف به ذاتش بیاد

اونی که نشست نقشه ریخت هشت سال

تا فرهنگ این مردمو داد به باد

سروده شده توسط وحید گل محمدی

با نام تو شد عشق سرآغاز همیشه

با حب تو بنده ست سرافراز همیشه

با داد کنم عشق تو ابراز همیشه

گفتم همه جا سِر خود و راز همیشه

عشق تو مرا غرق خدایم کرده

ایوان نجف سر به هوایم کرده

 

هرچند به تن کهنه قبایی داری

در بارگهت عرش خدایی داری

گرد حرمت چه بنده هایی داری

به به عجب ایوان طلایی داری

گفتم به همه عشق فنایم کرده

ایوان نجف سر به هوایم کرده

 

این بنده تو شیعه محتاط نبوده

با دشمنتان لحظه ای هیهات نبوده

 یک دم دل من در پی حاجات نبوده

یک عمر سرم رو به سماوات نبوده

نام تو علی اهل ولایم کرده

ایوان نجف سر به هوایم کرده

 

جان نبی و ام ابیها زهرا

کفو علی و حضرت زهرا زهرا

ام الحسن و صاحب دنیا زهرا

جان داده به حضرت مسیحا زهرا

با دست شکسته اش دعایم کرده

ایوان نجف سر به هوایم کرده

سروده شده توسط وحید گل محمدی

ای بهترین سروده لب ها خوش آمدی
زیباترین قصیده به دنیا خوش آمدی
موزون تر از تلاطم دریا خوش آمدی
ای مرد با ابهت و رعنا خوش آمدی
 
تو آمدی و رفت سیاهی ز ماسوا
با خنده برده ای دل هر چه خمار را
 
ای به فدای خنده تو جان من، بخند
ای دل خوشی و ای سر و سامان من بخند
لبخند توست دارو و درمان من بخند
گریه مکن عزیز دلم، جان من، بخند
 
با خنده ات زمین و زمان را به هم بریز
ای بهترین خلق خدا ایها العزیز

ای آنکه سوی توست تمام نگاه ها
مرعوب تو تمامی خیل سپاه ها
مقصود و قصد و مقصد و اتمام راه ها
یکجا اسیر تو همهء پادشاه ها
 
دلداری و دل از همگان می بری عجیب
یک پله مانده است برایم شوی حبیب
 
مردم برای دیدن تو صف به صف شدند
در شادی ولادت تو دف به کف شدند
افسرده ها به وصل تو غرق شعف شدند
جمعی در ازدحام به سویت تلف شدند
 
فصل فراق سر شد و فصل وصال شد
شادند هر دو عالم و مستی حلال شد

سروده شده توسط وحید گل محمدی

عجب دنیاییه شعرای امروز

همش قهوس همش فنجون و کافه

توی مطلع میگن سیگار خوبه

بدش شاعر قصیدش رو می بافه

 

توو هر جا می خونی یه شعر تازه

میبینی گفته از اندام یارش

یا اینکه از خیانت های اونو

که رفت و آخرش نموند کنارش

 

کسی معنی عشقو درک نکرده

نمیدونن توو عاشقی شکس نیست

مگه میشه به عشق لعنت فرستاد

خدایی جای شاعر توو قفس نیست

 

باید شاعر بره توو دشت و صحرا

برای شاعری سفر نیازه

مگه میشه توی وایبر و واتسپ

بشینه شاعری مضمون بسازه

 

یه روز مد میشه عکاسی توو این شهر

یه روزی مد میشه شعر و ترانه

اونی که معنی عشقو نفهمید

میشه شاعر شعر عاشقانه

 

دلم تنگه برا شعرای حافظ

کجاس مضمون ناب شعر سعدی

دیگه وقتی همه شاعر شدن پس

بشین دیوان بگو سردار نقدی

 

نگید با خودتون قافیه چی شد

قافیه ساکن همراه داله

یا حتی میشه گفت اون یاء آخر

میبینید شعر چیپ چقد باحاله

 

ببخشیدم اگه شبیه شعر نیست

ببخشیدم اگه نشد ترانه

آخه خسته شدم از بس شنیدم

همش شعر هوس جا عاشقانه

سروده شده توسط وحید گل محمدی

در میان قفس نشسته ولی راضی از حال و روز امروز است

مرد افسرده ای که روزی داشت یک زمین را به زیر پای خودش

سروده شده توسط وحید گل محمدی