بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

صبح شد دوباره وقت سفر

حرکت سمت ایستگاه قطار

مقصدم باز مشهد شد

می کنم من سفر به سوی نگار

 

با تن خسته می رسم به حرم

السلام علیک یا سلطان

یا امام الرئوف ادرکنی

از ره دور آمدم به خدمتتان

 

روبروی دعای اذن دخول

ایستادند شیعیان مرتضوی

صف پشت در بهشت اینجاست

در همین صحن جامع رضوی

 

اشک شد روی گونه ام جاری

شد روا حاجت من سائل

گرچه هستم گناهکار ولی

اذن دادند تا روم داخل

 

با طمئنینه راه می افتم

روی سنگ های سفید و سیاه

با نگاهی به سوی گنبد زرد

می روم تا حریم ثارالله

 

چشم هایم ز اشک قرمز و خیس

روحم اما شده بسی دلشاد

مست آرامش حرم شده ام

می روم تا به صحن گوهرشاد

 

گره ای می زنم نگاهم را

به ضریح مطهر آقا

زیر لب با خضوع می گویم

بده امشب برات کرب بلا


شب رسیدست و باز باید رفت

شب شد و شد زمان خون جگری

شده ام باز راهی تهران

کرده ام ترک خانه پدری

سروده شده توسط وحید گل محمدی

روبروی دعای اذن دخول

ایستادند شیعیان مرتضوی

صف پشت در بهشت اینجاست

در همین صحن جامع رضوی

سروده شده توسط وحید گل محمدی

تا سحر تایپ می کنم هر شب می فرستم به پشت هم اس ام اس

عاشقانه برای دلبر خود، به رقیبم ز حزن و غم اس ام اس

 

گاه گاهی برای معشوقم می دهم یک دو نقطه ایکس فقط

بعد از آن هم برای مرد رقیب یک دونقطه و پی دهم اس ام اس
سروده شده توسط وحید گل محمدی

هرچند اصالتا ز تک مضرابم
اما وسط بداهه خاکم بکنید

 

با آب بدون کف نمی گردم پاک

با شامپو و لیف و کیسه پاکم بکنید

 

من پیش همه به خشمگین شهره شدم
عکسم بکشید و ترسناکم بکنید

 

فعالیت گروه گر کم بشود

در قبر و کفن مرا هلاکم بکنید

 

بالای مزار من بخوانید این شعر
از ناله و بغض و گریه ها کم بکنید

سروده شده توسط وحید گل محمدی

من و ماشین و هـ دوچشم و سه راه

پشت فرمان به لحظه ای کوتاه

 

بانویی از سه راه رد می شد

با طمأنینه چون سران سپاه

 

یک تفال زدم به هـِ دوچشم

" اول روضه می‌رسد از راه "

 

سوی او تا نگاه من چرخید

گره کردم نگاه را به نگاه

 

"چشمهایم زبان نمی‌فهمند
دین ندارد که مرد خاطرخواه"

 

ابروانش کشیده و باریک

چشمهایش نه قهوه ای نه سیاه

 

"مویش از زیر روسری پیداست
دخترِه ... ، لا اله الا الله!"

 

لحظه ای گرم شعر تا گشتم

رد شد او از مقابلم ناگاه

 

" یوسفی در خیال خود بودم
ناگهان سرنگون شدم در چاه"

 

سبز گشته چراغ و باید رفت

ناله دارم از این غم جانکاه

 

"آه از آنشب که چشم من افتاد
پشت فرمان به تکه ای از ماه"



پ.ن : -------------------------------------------

1- هـ دوچشم نام کتاب جناب آقای صرافان است.

2- ابیات داخل " " متعلق به جناب آقای صرافان است.

3- "اول روضه می‌رسد از راه" را از اینجا بخوانید.

سروده شده توسط وحید گل محمدی

آدمی می رسد به جایی که

بندد از پشت دست شیطان را

نکند سجده بر خدا حتی

می فروشد به سکه رضوان را

 

آه لعنت به بی حیایی که

حرمت مومنی شکست و سپس ...

تهمت و افترا به او می زد

کرده دنیا برای او چو قفس

 

نامسلمان بد زبان و حسود

از احادیث و آیه ها می گفت

حرمت کعبه را شکسته ولی

با تفاسیر از خدا می گفت

 

ظاهرش چون اهالی ایمان

باطن او شبیه اهل یهود

بر لبش داشت ذکر یا الله

مَثَل بارز منافق بود

 

دید شاعر برای یک لحظه

نام ناپاک روی شعر افتاد

شعر خود را چهار پاره نمود

بند پنجم به شعر پایان داد

سروده شده توسط وحید گل محمدی

حتی میان صحن گوهرشاد دیده ام

مردم به سوی کرببلا سجده می کنند

سروده شده توسط وحید گل محمدی

امام خامنه ای حفظه الله: انقلاب ما ادامه حرکت انبیا است


این انقلاب منتج از راه انبیاست

این انقلاب در کنف لطف کبریاست

 

هرکس برای عدل به هرجا قیام کرد

الگو گرفته از هدف انقلاب ماست

 

ما زیر بار ظلم کمر خم نمی کنیم

الگوی ما قیام شهیدان کربلاست

 

تحریم و قطعنامه ندارد اثر به ما

این حربه ها به چشم هر ایرانی آشناست

 

با غرب و شرق برادر نمی شویم

راه خمینی از ره مستکبران جداست

 

پیروز جنگ اقتصادی و فرهنگ می شویم

تا پرچم امام خامنه ای روی قله هاست

سروده شده توسط وحید گل محمدی

یک لحظه از مقابل چشمم گذر کنی

صدها هزار واژه به یادت غزل کنم

سروده شده توسط وحید گل محمدی

دیدم این واقعه را در دل یک کوچه تنگ

داشت یک مرد لعین با زن تنها سر جنگ

 

مرد بد نام به کوچه چو بدید حیدر نیست

بست راه حسن و فاطمه بی صبر و درنگ

 

دست آن مرد لعین تا که به بالا آمد

صورت مادری از جنس ملک خورد به سنگ

 

پسرش گریه کنان داشت تماشا می کرد

روی مادر شده با چادر مشکی هم رنگ

 

مادر از ضربه سیلی به روی خاک افتاد

کودکش زود گرفت چادر مادر در چنگ

 

کمکش کرد دوباره که به راه افتد او

کرده با مادر خود هر قدمش هم آهنگ

 

بعد از آن واقعه موهای حسن گشت سپید

بعد از آن واقعه روی خوش ایام ندید ...

سروده شده توسط وحید گل محمدی