به هر طرف که نگه می کنم تو را بینم
به این نتیجه رسیدم من عاشقت شده ام
دل خراب و جوانی به هم گره خورده
لبان خویش گزیدم من عاشقت شده ام
عجیب حجب و حیایت به چشم می آید
به چشم حجب تو دیدم من عاشقت شده ام
در آن زمان که تو شعر مرا ز بَر خواندی
به گوش خویش شنیدم من عاشقت شده ام
حروف نام کتابی شبیه اسم تو بود
من آن کتاب خریدم من عاشقت شده ام
ببین که عشق و فراق تو جاهلم کرده
من عاشق تو شدیدم من عاشقت شده ام
شنیده ام که تو هستی پزشک خون جگران
رگ حیات بریدم من عاشقت شده ام
بیا نشین به کنارم بیا بیا جانا
از این فراق خمیدم من عاشقت شده ام
به روی دست تو دیدم شبیه یک حلقه
برفت نور امیدم من عاشقت شده ام
خیال کردم و دیدم به لحظه ای تو نباشی
ز سینه آه کشیدم من عاشقت شده ام
دوباره ساعت و زنگ و دوباره بیداری
ز خواب خویش پریدم من عاشقت شده ام