این شعر نباشد این فقط تمرین است
این داد دل شاعر دل غمگین است
بر روی دل من اینچنین تزئین است
"هر کس که حسینی نبود بی دین است"
این جمله آخر همه ایمان من است
گفتم که "حسینی" به دلم غوغا شد
باز هم فاجعه کرب و بلا احیا شد
باز هم قسمت من صحبت عاشورا شد
باز هم روضه گودال و حرم برپا شد
ته گودال سم اسب به روی بدن است
کربلا پر شده از لشگریان اشرار
اسب ها در ته گودال به پا کرده غبار
کودکان در دل آتش همگی گرم فرار
حرم خون خدا گشته اسیر اغیار
زینت دوش نبی روی زمین بی کفن است
شمر در معرکه غرید به بالا آمد
روی نی حضرت خورشید به بالا آمد
خواهر مضطر او دید به بالا آمد
ناله کودک نومید به بالا آمد
حرم آل علی گریه کن و سینه زن است
خواهری در دل انظار فرج می خواهد
دختری در وسط نار فرج می خواهد
مادر خورده به دیوار فرج می خواهد
شیعه حیدر کرار فرج می خواهد
منتظر بر فرج یوسف زهرا حسن است
عاقبت ظلمت این شام سفر خواهد کرد
نور خورشید بر این شهر اثر خواهد کرد
شبنم صبح تن باغچه تر خواهد کرد
منتقم از پس این پرده گذر خواهد کرد
منکر صاحب این عصر بدان اهرمن است