بی انتها ...

تمریـــــن

این شعر نباشد این فقط تمرین است

این داد دل شاعر دل غمگین است

بر روی دل من اینچنین تزئین است

"هر کس که حسینی نبود بی دین است"

این جمله آخر همه ایمان من است

 

گفتم که "حسینی" به دلم غوغا شد

باز هم  فاجعه کرب و بلا احیا شد

باز هم قسمت من صحبت عاشورا شد

باز هم روضه گودال و حرم برپا شد

ته گودال سم اسب به روی بدن است

 

کربلا پر شده از لشگریان اشرار

اسب ها در ته گودال به پا کرده غبار

کودکان در دل آتش همگی گرم فرار

حرم خون خدا گشته اسیر اغیار

زینت دوش نبی روی زمین بی کفن است

 

شمر در معرکه غرید به بالا آمد

روی نی حضرت خورشید به بالا آمد

خواهر مضطر او دید به بالا آمد

ناله کودک نومید به بالا آمد

حرم آل علی گریه کن و سینه زن است

 

خواهری در دل انظار فرج می خواهد

دختری در وسط نار فرج می خواهد

مادر خورده به دیوار فرج می خواهد

شیعه حیدر کرار فرج می خواهد

منتظر بر فرج یوسف زهرا حسن است

 

عاقبت ظلمت این شام سفر خواهد کرد

نور خورشید بر این شهر اثر خواهد کرد

شبنم صبح تن باغچه تر خواهد کرد

منتقم از پس این پرده گذر خواهد کرد

منکر صاحب این عصر بدان اهرمن است



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

این شعر نباشد این فقط تمرین است

این داد دل شاعر دل غمگین است

بر روی دل من اینچنین تزئین است

"هر کس که حسینی نبود بی دین است"

این جمله آخر همه ایمان من است

 

گفتم که "حسینی" به دلم غوغا شد

باز هم  فاجعه کرب و بلا احیا شد

باز هم قسمت من صحبت عاشورا شد

باز هم روضه گودال و حرم برپا شد

ته گودال سم اسب به روی بدن است

 

کربلا پر شده از لشگریان اشرار

اسب ها در ته گودال به پا کرده غبار

کودکان در دل آتش همگی گرم فرار

حرم خون خدا گشته اسیر اغیار

زینت دوش نبی روی زمین بی کفن است

 

شمر در معرکه غرید به بالا آمد

روی نی حضرت خورشید به بالا آمد

خواهر مضطر او دید به بالا آمد

ناله کودک نومید به بالا آمد

حرم آل علی گریه کن و سینه زن است

 

خواهری در دل انظار فرج می خواهد

دختری در وسط نار فرج می خواهد

مادر خورده به دیوار فرج می خواهد

شیعه حیدر کرار فرج می خواهد

منتظر بر فرج یوسف زهرا حسن است

 

عاقبت ظلمت این شام سفر خواهد کرد

نور خورشید بر این شهر اثر خواهد کرد

شبنم صبح تن باغچه تر خواهد کرد

منتقم از پس این پرده گذر خواهد کرد

منکر صاحب این عصر بدان اهرمن است

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی