بی انتها ...

شاکریه 5

کل کل نه از میان ترنم شروع شد
در کوپه ای ز واگن هشتم شروع شد

 

چون بهر انتخاب فرصت نداشتیم

بازی ما بصورت رَندم شروع شد

 

خواهان خاتمه بودی پس از چهار

بازی من پس از گل پنجم شروع شد

 

تا که تمام توپ گذشت از تمام خط

آهی کشید چون گل هفتم شروع شد

 

دیدم که خیره گشته به چشمانِ خوابِ من
" آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد"

 

خنده کنان؛ گل هشتم؛ ولی نشد

بردن ولی ز واگن هشتم شروع شد ...



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

کل کل نه از میان ترنم شروع شد
در کوپه ای ز واگن هشتم شروع شد

 

چون بهر انتخاب فرصت نداشتیم

بازی ما بصورت رَندم شروع شد

 

خواهان خاتمه بودی پس از چهار

بازی من پس از گل پنجم شروع شد

 

تا که تمام توپ گذشت از تمام خط

آهی کشید چون گل هفتم شروع شد

 

دیدم که خیره گشته به چشمانِ خوابِ من
" آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد"

 

خنده کنان؛ گل هشتم؛ ولی نشد

بردن ولی ز واگن هشتم شروع شد ...

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۱)

۲۷ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۱۶ روح اله مهدوی
بسم ربی ...
حریف می طلبم :))
یاعلی
پاسخ:
از مقدماتی سعود کن بعد بیا برای ما شاخ و شونه بکش :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی