بی انتها ...

شاکریه 3

ای تو حماسهء 9 دِی، ای حضور محض
چون با تو ام، میانهء فتنه غبار نیست

هرچند که هست پدرت بین ما حجاب
تو در دل منی، به خدا این شعار نیست

مردم برای دیدن رویت به خواهشند
دردا که حُسن تو به کسی آشکار نیست

هر کس که دیده تو را عاشقت شدست
جبر است عشق به تو، اختیار نیست

کم نیست مدعی عشق در این ازدحام شهر
اما کسی ز زخم لبت بی قرار نیست

این دل شده ز زخم لبت دشت زخم ها
چون ریگ دشت، زخم دلم را شمار نیست

کار جنون من به تماشا کشیده است
هرگز دمی برای مرد، کار، عار نیست

خرده مگیر که رسوا شدم چنین
جانا هرج بر عاشق گشته شکار نیست

گر وصل ما بُوَد به زمستان، به دِی، به 9
نوروز سال های نکو با بهار نیست ...



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ای تو حماسهء 9 دِی، ای حضور محض
چون با تو ام، میانهء فتنه غبار نیست

هرچند که هست پدرت بین ما حجاب
تو در دل منی، به خدا این شعار نیست

مردم برای دیدن رویت به خواهشند
دردا که حُسن تو به کسی آشکار نیست

هر کس که دیده تو را عاشقت شدست
جبر است عشق به تو، اختیار نیست

کم نیست مدعی عشق در این ازدحام شهر
اما کسی ز زخم لبت بی قرار نیست

این دل شده ز زخم لبت دشت زخم ها
چون ریگ دشت، زخم دلم را شمار نیست

کار جنون من به تماشا کشیده است
هرگز دمی برای مرد، کار، عار نیست

خرده مگیر که رسوا شدم چنین
جانا هرج بر عاشق گشته شکار نیست

گر وصل ما بُوَد به زمستان، به دِی، به 9
نوروز سال های نکو با بهار نیست ...

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی