بی انتها ...

شاکریه 2

می روم تنها از اینجا پیش ابن شاکری

می روم بالای بالا پیش ابن شاکری

 

تا ببینم زلف بور و معنی سیمای یار

می روم تا بی کران ها پیش ابن شاکری

 

بهر دیدار عسل در گردش چشمان دوست

می روم تا عمق دلها پیش ابن شاکری

 

از کنار سید و سهراب و ایضا آن یکی

می روم پیش احبا پیش ابن شاکری

 

از میان نوتیف و لیست فرند و رویداد

می روم توی پیامها پیش ابن شاکری

 

تا نبیند دیگری روی گل استاد من

می روم تنهای تنها پیش ابن شاکری



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

می روم تنها از اینجا پیش ابن شاکری

می روم بالای بالا پیش ابن شاکری

 

تا ببینم زلف بور و معنی سیمای یار

می روم تا بی کران ها پیش ابن شاکری

 

بهر دیدار عسل در گردش چشمان دوست

می روم تا عمق دلها پیش ابن شاکری

 

از کنار سید و سهراب و ایضا آن یکی

می روم پیش احبا پیش ابن شاکری

 

از میان نوتیف و لیست فرند و رویداد

می روم توی پیامها پیش ابن شاکری

 

تا نبیند دیگری روی گل استاد من

می روم تنهای تنها پیش ابن شاکری

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی