بی انتها ...

به فدای قدم من

گفتی که شدی عاشق من غرق غم من

مست نت دلخواه نواهای بم من

خوارزمی و سینا شده ای بس که شمردی

نظم و صحت هر دم و هر باز دم من

بودی همه جا شهره به بالا قد و رعنا

حالا شده ای مثل دو ابروی خم من

یک لشکر پاشیده شدی بین دو راهی

 دل بردن من از طرفی صبر کم من

"بالای سرت عکس مرا نصب نمودی

یعنی که سر تو به فدای قدم من"



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

گفتی که شدی عاشق من غرق غم من

مست نت دلخواه نواهای بم من

خوارزمی و سینا شده ای بس که شمردی

نظم و صحت هر دم و هر باز دم من

بودی همه جا شهره به بالا قد و رعنا

حالا شده ای مثل دو ابروی خم من

یک لشکر پاشیده شدی بین دو راهی

 دل بردن من از طرفی صبر کم من

"بالای سرت عکس مرا نصب نمودی

یعنی که سر تو به فدای قدم من"

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی