کاش می شد که نباشی تو کنارم اصلا
من تو را دوست ندارم، نه، ندارم اصلا
مردم شهر همه از تو سخن می گویند
من فراری شده از شهر و دیارم اصلا
دیر وقتیست که من منتظر مرگ تو ام
بهر این لحظه خوش لحظه شمارم اصلا
زندگی زهر نمودی به من دل خسته
نه فقط من که همه ایل و تبارم اصلا
تو بگو پاک ترینی به تمام دنیا
و بگو من که خطا پیشه و کارم اصلا
تو بگو مرد نبودم به زمان سختی
تو بگو بزدلم و اهل فرارم اصلا
اصلا این مردم دنیا همه لعنم بکنند
و بگویند که کم ارز و عیارم اصلا
برو از پیش من و پشت سرت هم منگر
تا شود بهتر از این حالت زارم اصلا
تو مرا ترک نمودی و دل از من کندی
آه خوشحالم و از عیش خمارم اصلا
با خودم عهد نمودم که اگر بی تو شدم
قدر یک بال مگس اشک نبارم اصلا
تو تمام لحظات غم و بد یمن منی
از تو و خاطره های تو شکارم اصلا
بی تو یک سال نکو دارم و ان شا الله
همچو ایام خوش و نیک بهارم اصلا
هجر تو گشته برایم ز عسل شیرین تر
با تو رفتست همه صبر و قرارم اصلا
یک نفر گفت به گوشم که تو عاقل شده ای
من و یادآوری روی نگارم؟ اصلا
من تو را دوست ندارم، به خداوند قسم
حال بسپار به یک حلقه دارم اصلا