نقشی ز فقدان می کشم، طرحی ز هجران می کشم
دیوانه گشتم از فراق، من را دعا باید کنید
او رفت بی جان گشته ام، بی دین و ایمان گشته ام
باز آوریدش سوی من، رحمی بر این مرتد کنید
با رفتنش نالان شدم، او رفت من حیران شدم
حتی به یمن یک خیال، این رفت را آید کنید
در کوی او بنشسته ام، دل بر سرابی بسته ام
شاید از اینجا بگذرد، راهش برایم سد کنید
از دور بویش میرسد، نوری ز رویش میرسد
ای شاعران با چنگ و نی، افعال را آمد کنید
آغوش بی پایان او، چشم من و چشمان او
این جا پر از نا محرم است، این صحنه ها را رد کنید ...
گر او نباشد مرده ام، گر او بماند زنده ام
لطفی کنید این بیت را، قافیه با ماند کنید