لباس اربعینمو میپوشم
لباسی رو که تو برام خریدی
هف ماهه که برات سیاه میپوشم
هف ماهه از دلم تو پر کشیدی
لباس اربعینمو میپوشم
سیاهه رنگ این روزای تارم
فصل خزون و عاشقی رسیده
پاییزه اما نیستی تو کنارم
لباس اربعینمو میپوشم
که گم بشم بین مردم چشمات
هف ماهه که سوال من همینه
شدم شبیه مرد توی رویات؟
لباس اربعینمو میپوشم
لعنت به این شعرای عاشقانه
میخوام بگم مسمط اربعین
روی لبم همش میاد ترانه
پاییزه و فصل خزون و درده
پاییز برام نشونه ی فراقه
من کِشتیام غرق میشه توی پاییز
بهار من اربعین عراقه
لعنت به این هف ماهه ی گذشته
صبرم شده از سر کاسه لبریز
به قول اون شاعر پر مخاطب
به من بگید شاعر ضد پاییز
هف ماهه که وقتمو پات گذاشتم
هف ماهه مَردمو آواره کردم
لعنت به من زیر علامت اون روز
لباسمو برا تو پاره کردم
مردم همه دنبال نذری بودن
من تو صفا دنبال تو میگشتم
دلم میگفت پیدا نمیشی حتی
هف ماه اگه طول بکشه محرم
ساعت داره میچرخه رو به قبلا
صبر میکنم برگرده هف ماه بشه
حالا دیگه سفیده روزگارم
خدا نخواد زندگیت سیاه بشه
با تو و بی تو میگذره زندگی
پاک میشی از دلم به جرات میگم
میرم وضو میگیرمو میشینم
برای اربعین مسمط میگم