گفتی که شدی عاشق من غرق غم من
مست نت دلخواه نواهای بم من
خوارزمی و سینا شده ای بس که شمردی
نظم و صحت هر دم و هر باز دم من
بودی همه جا شهره به بالا قد و رعنا
حالا شده ای مثل دو ابروی خم من
یک لشکر پاشیده شدی بین دو راهی
دل بردن من از طرفی صبر کم من
"بالای سرت عکس مرا نصب نمودی
یعنی که سر تو به فدای قدم من"