ته بازار مسگرا دیروز
چشم تو چشم من شدی اما
زود کج کردی راهتُ رفتی
زود رفتی و من هنوز اونجا
موندم و فکر اون نگاه تو ام
فکر رفتار بی محبت و سرد
فکر دزدیدن و تصاحب تو
شب شده لعنتی بیا برگرد
معدَم از گشنگی به هم پیچید
شامُ باید کنار من باشی
سیرم از ارتباط با جز تو
تشنه خون اون که باهاشی
ته بازار مسگرا بودی
دیدن تو عجب عذابی بود
زود کج کردی راهتُ رفتی
شاه من این چه انقلابی بود