شبام پر از غصه و
روزای من شد کسل
آهای بداهه ای ها
چند کلمه درد دل
بداهه یک گروهه
بداهه یک ارزشه
هرکی بداهه ای شد
سردار این ارتشه
دشمنامون زیادن
بداهه تو نبرده
سلاح دشمنامون
اخبار رنگ زرده
کی با کی؟ تا کجا بود
کی بود که داشت میخندید
مجریشونو که دیدی
همش داشت منو میدید
شعراشونو شنیدی
برای من سرودن
منظورشون من بودم
برای من میخوندن
کلی با هم نشستن
بد از ما گفتن اما
بداهه سربلنده
پرچم ماست اون بالا
خبر آورد کلاغه
چند وقتیه این ورا
کپی زدن از رومون
بشن بداهه سفلی
دور همی جمع شدن
گروه شعری زدن
میگن نرید بداهه
میگن که اونها بدن
دیدید که خودرو سازا
چقدره دست درازن
هر چی چهار چرخ داره
ازش وانت می سازن
حرف شما با اونها
رو میگم این دفعه من
تهدید ما جدیه
طوری میگم بفهمن:
شماها که شاعرید
با بد و خوب می سازید
تو رو خدا جان من
ایده وانت نسازید
بداهه با سختیاش
سرپا و سرفرازه
نمیتونه هیچ کسی
ازش وانت بسازه
ایده نو بیارید
ایده ای که جدیده
فکر میکنم که گفتم
تکرار جواب نمیده
بداهه یه جریانه
یه ایده جدیده
مثالش رو تو عالم
کسی به چشم ندیده
بداهه یه کلاسه
یه جریان سیاره
هر جلسش جدیده
تاریخ مصرف نداره
بداهه با دشمناش
با اینکه خیلی بده
نمیجنگه می خنده
چون بازی رو بلده
.
.
.
...
جمعه روز بداهه ست
روز آخر هفته