اهل سقیفه منشا یک انحراف است
مسمار در با شعله ها در ائتلاف است
در کوچه بهر بردن حیدر مصاف است
بر روی دست مادرم جای غلاف است
در کودکی بی مادری سخت است مردم
مادر برای پاسداری از ولایت
آمد به سوی کوچه در اوج شجاعت
در پیش روی مادرم اهل شقاوت
دادند آنجا مزد و پاداش رسالت
در کودکی بی مادری سخت است مردم
با روح افلاکی شده از کوچه برگشت
مضروب و هتاکی شده از کوچه برگشت
با جسم حکاکی شده از کوچه برگشت
با چادر خاکی شده از کوچه برگشت
در کودکی بی مادری سخت است مردم
برگشت اما زخم سیلی بر رخ او ...
برگشت اما خون لخته روی بازو ...
برگشت اما دست دارد روی پهلو ...
برگشت اما او گرفت از شوهرش رو ...
در کودکی بی مادری سخت است مردم
شهر نبی در خواب ... اما خانه ما
مشغول غسل مادر ما هست بابا
بر روی مادر آب را می ریزد اسما
بابا گره زد آخرین بند کفن را
در کودکی بی مادری سخت است مردم
رفت و گذشت آن روزها می دید زینب
هجده سر از تن جدا می دید زینب
جوشیدن خون خدا می دید زینب
جسمش به زیر دست و پا می دید زینب
مادر ببیند صحنه را سخت است مردم