بی انتها ...

تا نهاد ارباب ما رخ بر کف پای بتول

با لگد بر در زد آن ملعون تر از ابلیس ها

در شکست و روی گلبرگ شقایق در فتاد

 

تا شنید از کودکانش جمله های فضه را

بارها برخاست اما بر زمین حیدر فتاد

 

تا نهاد ارباب ما رخ بر کف پای بتول

جنت الاعلی به زیر پای هر مادر فتاد

 

***

 

تا که گفتا من علی هستم، همه پیش آمدند

نیزه ای در پهلویش پیچید؛ وای اکبر فتاد

 

چون حسین آمد به سوی زینبش بهر وداع

یاد آن گفتار مادر لحظه آخر فتاد

 

چون به تعداد بردارها کفن آنجا نبود

از زمان کودکی غم در دل خواهر فتاد

 

زد گلویش بوسه و پیراهنش تحویل داد

او به جان پیرهن با تیزی خنجر فتاد

 

تا شنید از قتلگه آن " ناله هل من معین؟ "

بهر یاری پدر روی زمین اصغر فتاد

 

رفت عباس و نیامد از کنار علقمه

اهل بیت مصطفوی در دست یک کافر فتاد

 

دید زینب روی تل آن خنده های شمر را

دید زینب شمر رفت و بر زمین پیکر فتاد

 

رفت غارت زیورالات زنان و کودکان

نیمه شب از روی محمل بر زمین دختر فتاد

 

نیزه داران مست از حملِ سرِ خونِ خدا

بارها از روی نی ها بر زمین آن سر فتاد

 

زینب کبراست او هرگز ندیده هیبتش

چشم ناپاکان؛ اگرچه از سرش معجر فتاد

 

خیزران بود و یزید و جام می بود و شراب

دید زینب جام می بود و سر و ... ساغر فتاد

 



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

با لگد بر در زد آن ملعون تر از ابلیس ها

در شکست و روی گلبرگ شقایق در فتاد

 

تا شنید از کودکانش جمله های فضه را

بارها برخاست اما بر زمین حیدر فتاد

 

تا نهاد ارباب ما رخ بر کف پای بتول

جنت الاعلی به زیر پای هر مادر فتاد

 

***

 

تا که گفتا من علی هستم، همه پیش آمدند

نیزه ای در پهلویش پیچید؛ وای اکبر فتاد

 

چون حسین آمد به سوی زینبش بهر وداع

یاد آن گفتار مادر لحظه آخر فتاد

 

چون به تعداد بردارها کفن آنجا نبود

از زمان کودکی غم در دل خواهر فتاد

 

زد گلویش بوسه و پیراهنش تحویل داد

او به جان پیرهن با تیزی خنجر فتاد

 

تا شنید از قتلگه آن " ناله هل من معین؟ "

بهر یاری پدر روی زمین اصغر فتاد

 

رفت عباس و نیامد از کنار علقمه

اهل بیت مصطفوی در دست یک کافر فتاد

 

دید زینب روی تل آن خنده های شمر را

دید زینب شمر رفت و بر زمین پیکر فتاد

 

رفت غارت زیورالات زنان و کودکان

نیمه شب از روی محمل بر زمین دختر فتاد

 

نیزه داران مست از حملِ سرِ خونِ خدا

بارها از روی نی ها بر زمین آن سر فتاد

 

زینب کبراست او هرگز ندیده هیبتش

چشم ناپاکان؛ اگرچه از سرش معجر فتاد

 

خیزران بود و یزید و جام می بود و شراب

دید زینب جام می بود و سر و ... ساغر فتاد

 

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی