گفته بودی هف ماهه بر میگردی
گفته بودی می بینمت دوباره
الان یه سال گذشته از اون روزا
حواست هس حالا دیگه بهاره؟
خاطره داشتن عاشقا با پاییز
ولی من از پاییز نشونه داشتم
برگایی رو که پا گذاشتی روشون
یه ساله لای روسریت گذاشتم
بهاره و شکوفه بارون شده
برگ درختا همه دیگه سبزه
اصلا بگو یادته من کی بودم
حرفای من هنوز برات میرزه؟
یه ساله با خودم می گم می گذره
هف ماه تموم میشه تو بر می گردی
یه ساله که دارم برات می سوزم
من آتیشم ولی تو خیلی سردی
هر روز برات گل میخرم میارم
نیستی و مجبورم که چالش کنم
رو به همون راهی که رفتی ازش
آب بدم و گلو حلالش کنم
یه تابوت پر از گلای خشکو
یه باغچه ی پر از ساقه ی بی سر
یه عالمه برگای زرد پاییز
یه روسری، یه عطر و یه انگشتر
از اون همه دلخوشای دیروز
از تو برام مونده به یادگاری
دلم خوشه سال جدید میایو
باقی خاطراتمو میاری