بی انتها ...

گفته ست غزل های مدرنیته بسیار

آنکس که ز گیسو و تن و روسری یار

از روی خوش و پیرهن و دامن گلدار


از عطر تن و رنگ دو چشم و قد و قامت

از زلف پریشان و خم ابروی دلدار


از ماه تولد وَ از کوی عبورش

از هُرم نگاهش در آن لحظه دیدار


از گم شدن خویش در آن مردم چشمش

از سایه شالش در آن ظهر شرر بار


از دادن جان لحظه احساس حضورش

گفته ست غزل های مدرنیته بسیار


هرچند که استاد غزل گشته در این سبک

از حُسن حَسن، شور حسین، نیست خبردار


ما شعر به جز مدح دو ارباب نداریم

ما مست نگاریم، به اوییم گرفتار


ما یوسفیان دل به زلیخا نسپردیم

هستیم از این جلوه ظلمانیه بیزار


هرچند نمک خورده نمکدان بشکستیم

ما عبد حسینیم، عبید حسن هستیم...



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آنکس که ز گیسو و تن و روسری یار

از روی خوش و پیرهن و دامن گلدار


از عطر تن و رنگ دو چشم و قد و قامت

از زلف پریشان و خم ابروی دلدار


از ماه تولد وَ از کوی عبورش

از هُرم نگاهش در آن لحظه دیدار


از گم شدن خویش در آن مردم چشمش

از سایه شالش در آن ظهر شرر بار


از دادن جان لحظه احساس حضورش

گفته ست غزل های مدرنیته بسیار


هرچند که استاد غزل گشته در این سبک

از حُسن حَسن، شور حسین، نیست خبردار


ما شعر به جز مدح دو ارباب نداریم

ما مست نگاریم، به اوییم گرفتار


ما یوسفیان دل به زلیخا نسپردیم

هستیم از این جلوه ظلمانیه بیزار


هرچند نمک خورده نمکدان بشکستیم

ما عبد حسینیم، عبید حسن هستیم...

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی