بی انتها ...

چند کلمه درد دل

شبام پر از غصه و

روزای من شد کسل

آهای بداهه ای ها

چند کلمه درد دل

 

بداهه یک گروهه

بداهه یک ارزشه

هرکی بداهه ای شد

سردار این ارتشه

 

دشمنامون زیادن

بداهه تو نبرده

سلاح دشمنامون

اخبار رنگ زرده

 

کی با کی؟ تا کجا بود

کی بود که داشت میخندید

مجریشونو که دیدی

همش داشت منو میدید

 

شعراشونو شنیدی

برای من سرودن

منظورشون من بودم

برای من میخوندن

 

کلی با هم نشستن

بد از ما گفتن اما

بداهه سربلنده

پرچم ماست اون بالا

 

خبر آورد کلاغه

چند وقتیه این ورا

کپی زدن از رومون

بشن بداهه سفلی

 

دور همی جمع شدن

گروه شعری زدن

میگن نرید بداهه

میگن که اونها بدن

 

دیدید که خودرو سازا

چقدره دست درازن

هر چی چهار چرخ داره

ازش وانت می سازن

 

حرف شما با اونها

رو میگم این دفعه من

تهدید ما جدیه

طوری میگم بفهمن:

 

شماها که شاعرید

با بد و خوب می سازید

تو رو خدا جان من

ایده وانت نسازید

 

بداهه با سختیاش

سرپا و سرفرازه

نمیتونه هیچ کسی

ازش وانت بسازه

 

ایده نو بیارید

ایده ای که جدیده

فکر میکنم که گفتم

تکرار جواب نمیده

 

بداهه یه جریانه

یه ایده جدیده

مثالش رو تو عالم

کسی به چشم ندیده

 

بداهه یه کلاسه

یه جریان سیاره

هر جلسش جدیده

تاریخ مصرف نداره

 

بداهه با دشمناش

با اینکه خیلی بده

نمیجنگه می خنده

چون بازی رو بلده

 

.

.

.

...

جمعه روز بداهه ست

روز آخر هفته



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

شبام پر از غصه و

روزای من شد کسل

آهای بداهه ای ها

چند کلمه درد دل

 

بداهه یک گروهه

بداهه یک ارزشه

هرکی بداهه ای شد

سردار این ارتشه

 

دشمنامون زیادن

بداهه تو نبرده

سلاح دشمنامون

اخبار رنگ زرده

 

کی با کی؟ تا کجا بود

کی بود که داشت میخندید

مجریشونو که دیدی

همش داشت منو میدید

 

شعراشونو شنیدی

برای من سرودن

منظورشون من بودم

برای من میخوندن

 

کلی با هم نشستن

بد از ما گفتن اما

بداهه سربلنده

پرچم ماست اون بالا

 

خبر آورد کلاغه

چند وقتیه این ورا

کپی زدن از رومون

بشن بداهه سفلی

 

دور همی جمع شدن

گروه شعری زدن

میگن نرید بداهه

میگن که اونها بدن

 

دیدید که خودرو سازا

چقدره دست درازن

هر چی چهار چرخ داره

ازش وانت می سازن

 

حرف شما با اونها

رو میگم این دفعه من

تهدید ما جدیه

طوری میگم بفهمن:

 

شماها که شاعرید

با بد و خوب می سازید

تو رو خدا جان من

ایده وانت نسازید

 

بداهه با سختیاش

سرپا و سرفرازه

نمیتونه هیچ کسی

ازش وانت بسازه

 

ایده نو بیارید

ایده ای که جدیده

فکر میکنم که گفتم

تکرار جواب نمیده

 

بداهه یه جریانه

یه ایده جدیده

مثالش رو تو عالم

کسی به چشم ندیده

 

بداهه یه کلاسه

یه جریان سیاره

هر جلسش جدیده

تاریخ مصرف نداره

 

بداهه با دشمناش

با اینکه خیلی بده

نمیجنگه می خنده

چون بازی رو بلده

 

.

.

.

...

جمعه روز بداهه ست

روز آخر هفته

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی