بی انتها ...

دعای مادر

عمریست در خیال خودم زنده ام ولی

این زندگی نمایشی از زنده بودن است

گرچه که شهره گشته ام اینجا به بندگی

این بندگی نمایشی از بنده بودن است

 

مردم به عشق دلبرشان زنده اند و من

حتی به خواب روی چو ماهش ندیده ام

مردم به عشق پاک دلم طعنه می زنند

از روزگار زخم زبان ها شنیده ام

 

یارم تجلی کرم و لطف کبریاست

او بهترین بهانه برای عبادت است

او کشتی سریع نجات است و بی بدیل

تنها چراغ روشن راه سعادت است

 

از مردم زمانه و دنیا بریده ام

دیوانه وار دور خودم تار میتنم

جز او کسی به درد دلم اعتنا نکرد

پس من برای دلبر خود حرف میزنم

 

آقای مهربانی و جود و سخا و لطف

ای ترجمان رئفت و ایثار پنج تن

ای صاحب شفاعت روز جزا حسین

جانم فدای زخم لبت شاه بی کفن

 

من را ببخش حضرت ارباب عالمین

می گویم از مصیبت و درد و بلای تو

یک بند روضه بدون مقدمه

عالم فدای گریه کنان عزای تو

 

می خواست تا که نگویی ثنای حق

یک تیر آمد و لب و دندان تو شکست

فهمید تا سرت به روی دامن خداست

شمر لعین رسید و روی سینه ات نشست

 

خورشید رفت و سرت رفت روی نی

دیگر زمین به روی خودش روشنی ندید

هر سال شد محرم و این بار هم گذشت

شکر خدا که زنده ام و اربعین رسید

 

یک لحظه هم بدون شما سر نکرده ام

با ذکر نامتان شب و روزم به سر شده

آقا ببین که گریه کن روضه هایتان

از دوری حریم تو دیوانه تر شده

 

من رو سیاه هستم و بی قیمت و حقیر

باور ندارم این که خریدی مرا حسین

اما دعای مادرم این بار شد قبول

یک هفته بعد من وسط کربلا حسین

***

باید نبست دل به جمال و جلال دهر

باید گذر نمود از این راه نا تمام

باید گذشت از خود و تا به خدا رسید

باید که شد شهید شهید بدون نام



نوشته شده توسط سروده شده توسط وحید گل محمدی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

عمریست در خیال خودم زنده ام ولی

این زندگی نمایشی از زنده بودن است

گرچه که شهره گشته ام اینجا به بندگی

این بندگی نمایشی از بنده بودن است

 

مردم به عشق دلبرشان زنده اند و من

حتی به خواب روی چو ماهش ندیده ام

مردم به عشق پاک دلم طعنه می زنند

از روزگار زخم زبان ها شنیده ام

 

یارم تجلی کرم و لطف کبریاست

او بهترین بهانه برای عبادت است

او کشتی سریع نجات است و بی بدیل

تنها چراغ روشن راه سعادت است

 

از مردم زمانه و دنیا بریده ام

دیوانه وار دور خودم تار میتنم

جز او کسی به درد دلم اعتنا نکرد

پس من برای دلبر خود حرف میزنم

 

آقای مهربانی و جود و سخا و لطف

ای ترجمان رئفت و ایثار پنج تن

ای صاحب شفاعت روز جزا حسین

جانم فدای زخم لبت شاه بی کفن

 

من را ببخش حضرت ارباب عالمین

می گویم از مصیبت و درد و بلای تو

یک بند روضه بدون مقدمه

عالم فدای گریه کنان عزای تو

 

می خواست تا که نگویی ثنای حق

یک تیر آمد و لب و دندان تو شکست

فهمید تا سرت به روی دامن خداست

شمر لعین رسید و روی سینه ات نشست

 

خورشید رفت و سرت رفت روی نی

دیگر زمین به روی خودش روشنی ندید

هر سال شد محرم و این بار هم گذشت

شکر خدا که زنده ام و اربعین رسید

 

یک لحظه هم بدون شما سر نکرده ام

با ذکر نامتان شب و روزم به سر شده

آقا ببین که گریه کن روضه هایتان

از دوری حریم تو دیوانه تر شده

 

من رو سیاه هستم و بی قیمت و حقیر

باور ندارم این که خریدی مرا حسین

اما دعای مادرم این بار شد قبول

یک هفته بعد من وسط کربلا حسین

***

باید نبست دل به جمال و جلال دهر

باید گذر نمود از این راه نا تمام

باید گذشت از خود و تا به خدا رسید

باید که شد شهید شهید بدون نام

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی