بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

گفتی که شدی عاشق من غرق غم من

مست نت دلخواه نواهای بم من

خوارزمی و سینا شده ای بس که شمردی

نظم و صحت هر دم و هر باز دم من

بودی همه جا شهره به بالا قد و رعنا

حالا شده ای مثل دو ابروی خم من

یک لشکر پاشیده شدی بین دو راهی

 دل بردن من از طرفی صبر کم من

"بالای سرت عکس مرا نصب نمودی

یعنی که سر تو به فدای قدم من"

سروده شده توسط وحید گل محمدی

کی میتونه نبینه خواسته هاشو؟

فقط فکر خوشی یار باشه

تو جایی که همه خود خواه میشن

به فکر خواسته دلدار باشه

 

کی میفهمه غم اون عاشقی که

براش خوشبختی عشقش خیاله؟

قرارشه تا ابد تنها بمونه

دیگه عاشق نمیشه ... نه محاله

 

کی میتونه بفهمه حال اون رو

که خونِ تو دلش اشک چشاشه؟

الان هف ماهه با غصه زیر لب

میگه عشقم بره خوشبخت باشه

 

کی میفهمه بخوابی تا سر ظهر

ببینی دست و پات داره میلرزه؟

ببینی بهترین دوستت نوشته

"سلام

دوستی ما چقدر می ارزه؟" ...

 

کی میتونه بفهمه حال اون رو

که بین یه دوراهی تو عذابه؟

کی می تونه غم دوری ببینه

شبای بی کسی تا صب بخوابه؟

 

منم اون عاشقی که خود کشی کرد

منم اونکه خودش رو چال کرده

برای خواستگار تنها یارش

نوشته آدرسُ ارسال کرده

 

نوشتم آدرسُ ... توی خیالم

تمام شهرمُ بن بست کردم

برا اینکه بمونن تو ترافیک

همه تاکسی ها رو دربست کردم

 

خودم دادم شماره رو ولیکن

دلم پیش خودش امّید داره

ینی میشه عروسی سر نگیره؟

ینی میشه ببینمش دوباره؟

 

الان هف ماهه که میوه میارم

میشینم پیش قاب خاطره هاش

براش پوست میکنم سیب گلابُ

الان هف ماهه که ...

اینجا بود ای کاش

سروده شده توسط وحید گل محمدی

نه تعارف نه ترس جایز نیست

خطبه را نا تمام بگذارید

 

گفته پیر و مراد و مرشد ما

به علم احترام بگذارید

 

گفت هر کس بد از عزاداری

بر دهانش لجام بگذارید

 

عاشقان نوکران معشوقند

 نامشان را غلام بگذارید

 

نامتان هر چه هست نام مرا

 سگ کوی امام بگذارید

 

سروده شده توسط وحید گل محمدی

ته بازار مسگرا دیروز

چشم تو چشم من شدی اما

زود کج کردی راهتُ رفتی

زود رفتی و من هنوز اونجا

 

موندم و فکر اون نگاه تو ام

فکر رفتار بی محبت و سرد

فکر دزدیدن و تصاحب تو

شب شده لعنتی بیا برگرد

 

معدَم از گشنگی به هم پیچید

شامُ باید کنار من باشی

سیرم از ارتباط با جز تو

تشنه خون اون که باهاشی

 

ته بازار مسگرا بودی

دیدن تو عجب عذابی بود

زود کج کردی راهتُ رفتی

شاه من این چه انقلابی بود

سروده شده توسط وحید گل محمدی

به تو گفتم برات عاشق میمونم

به تو گفتم نرو رفتی سوزوندیم

تو رفتی و شکست آیینه من

با حرف رفتنت بدجور چزوندیم

 

تو گفتی میری و زود بر میگردی

منم گفتم برات تا تهش هستم

تو رو هف ماهه که یه بار ندیدم

الان هف ماهه که به پات نشستم

 

الان هف ماهه که شب ها نگامو

به نور روشن مهتاب میدم

می بندم روسریت رو روی چشمام

گلای روسریت رو آب میدم

 

الان هف ماهه که توی اینیستا

دارم دنبال رد تو میگردم

همه جا آبروم از دست رفته

غرورم رو شکوندی من یه مردم

 

منم اون مردی که تو گفته بودی

غرورم مثل کوهه تکیه گامه

الان هف ماهه که من بی غرورم

بدون تو غرورم سد رامه

 

الان هف ماهه که ازت نیومد

نه عکست نه صدات و نه پیامت

الان هف ماهه که چشم انتظارم

نشستم تا بیاد جواب سلامت

سروده شده توسط وحید گل محمدی

دشمنان پشت هم قطار شده

فتنه آمد هوا غبار شده

میثم آویز چوب دار شده

وقت بازی ذوالفقار شده

وقت آتش به اختیار شده

 

حوزه های قم و تهران خواب است

امر معروف مسلمان خواب است

جمع شورای نگهبان خواب است

دولت خسته ایران خواب است

وقت آتش به اختیار شده

 

چون که تدبیر رو به تعطیل است

دولت پیر رو به تعطیل است

حسن تأثیر رو به تعطیل است

بانگ تکبیر رو به تعطیل است

وقت آتش به اختیار شده

 

جان برجامِ بی نوا رفته

روح برجام تا خدا رفته

جسم برجام هم فنا رفته

خوب یا بد، گذشته ها رفته

وقت آتش به اختیار شده

 

نقض برجام درد سر شده است

موعظه خرج گوش کر شده است

نهی منکر چه بی اثر شده است

موی رهبر سپید تر شده است

وقت آتش به اختیار شده

 

دور رهبر بیا طواف کنیم

با مخالف هم ائتلاف کنیم

با اجانب فقط مصاف کنیم

راه کج را دوباره صاف کنیم

وقت آتش به اختیار شده

 

بعد جنگ و رشادت اکبر

حین تدفین پیکر اصغر

مدتی قبل لحظه آخر

گفت ارباب ما بگو خواهر

وقت آتش به اختیار شده

سروده شده توسط وحید گل محمدی

آغازگر لطف خدا فروردین

سرشار و پر از خواب و غذا فروردین

تاریخ همه خاطره ها فروردین

ماه من و مامان و بابا فروردین

تو ماه تمام ماه هایی، قمری

 

ای برج حمل ماه من ای ماه ترین ها

نوروز تو شد در دل هر سال نگین ها

تو بهتری از جمله سماوات و زمین ها

از تیر و دی و آذر و مرداد و همین ها

تو ماه تمام ماه هایی، قمری

 

تاریخ و حوادث شده همزاد و عجینش

از عرش عجب رحمتی آمد به زمینش

هرگز نبود جلوه ای از من به قرینش

حالا که شرافت مکان هست مکینش

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

 

عمری فقط از غصه و غم شعر نوشتم

پر مغز و سلیس و محترم شعر نوشتم

در اوج وقار واژه کم شعر نوشتم

این بار ولیکن از خودم شعر نوشتم

من ماه تمام ماه هایم قمرم

 

می گفت وحید ما وحید است

شایسته تقدیر و حمید است

فرخنده و مسعود و سعید است

مرد است و فخیم است و مجید است

من ماه تمام ماه هایم قمرم

 

آفاق نشسته به تماشای سه تا یک

من آمدم و زلزله ای کرد به پا یک

مردم همه دنبال من هستند یکایک

حقاً که وحید هستم و بین همه جا یک

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

 

 عید آمد و من طلایه دارش گشتم

انگور لذیذ و آبدارش گشتم

حسن آمد و ناچار دچارش گشتم

سالی که نکو گشت بهارش گشتم

من ماه تمام ماه هایم، قمرم

سروده شده توسط وحید گل محمدی

سنتز فرمالدئید و سنتز چسب فنول

شاعر بیچاره را نالان و حیران کرده است

درد هجر یار و تنهایی به دانشجو نکرد

آنچه این بازی بی پایان زایلان کرده است

سالهای سال دانشجوی قصه درددل

با ترافیک خیابان های تهران کرده است

بیت بعدی بیت خوبی در نمی آید از آب

چون عطش آتش به جان روزه داران کرده است

مصرع اول خدا رو شکر شد ختم به خیر

مصرع دوم رسید و بگذریم...

سروده شده توسط وحید گل محمدی

مادرم گفته عاشقش بشوم

من فقط گفته ام به روی دو چشم

قافیه چو نبود مجبورم

می شوم عاشق سبوی دو چشم

 

شعرم از اشک دیدگان تر شد

روزگارم شبیه مصرع پیش

این چه عشق پر از غم و دردیست

شده در این وصال قلبم ریش

 

همه عاشق شوند و خوش باشند

همه در وصل یار کیفورند

من احمق به وصل هم برسم

چشمهای قشنگ من کورند

 

بیخیال فراق عشق نخست

می شوم در خیال هایم گم

می رود قصه باز آنجا که

شده آغاز اپیزود سوم

 

می روم کربلا برای دعا

میروم تا زیارتی بکنم

دست کم از دل شکسته او

با نگاهم عیادتی بکنم

 

چشم بد دور عمرتان بسیار

کس نبیند ملاتان آقا

شعر من نیست شعر من چه شده؟

می روم باز سمت کرببلا

 

با خودم فکر می کنم اصلا

اهل این شهر اهل دلبری اند

پسرانش سیاه و چرک و لجوج

دخترانش سفید چون پری اند

 

پسرانش شبیه طعم دو سیب

دخترانش دهین شیرینند

ساکنان هتل پلازایش

عاشقان قدیم و دیرینند

 

پسرانش مسلما دودی

دخترانش عفیف و با ایمان

مردم شهر کربلا هستند

مردمی مثل مردم تهران

 

مردم شهر من همین تهران

عاشق هستند و اهل دلبری اند

پسرانش سیاه و چرک و لجوج

دخترانش سفید چون پری اند

 

یک تفاوت میان مردم من

با اهالی شهر کرببلاست

مردم من فقط پی پولند

عشق آنجا فراتر از دنیاست

 

عشق اینجا قرین ماشین است

روی شاسی سوار خواهد شد

و یقینا صف پری رویان

پشت Z4 قطار خواهد شد

 

با خودم فکر می کنم اصلا

عاشقی شیوه ایست ردانه

عاشقی پول گنده می خواهد

نه همین پول خرد یارانه

سروده شده توسط وحید گل محمدی

بحث همه جا فقط گرانی ای وای

در ارض و سما فقط گرانی ای وای

هر صبح و مسا فقط گرانی ای وای

صد روز نیا فقط، گرانی ای وای

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

آلوده شده باز هوا ؟ "دولت قبلی"

برجام شده نقض چرا ؟ "دولت قبلی"

مردم شده از غصه فنا ؟ "دولت قبلی"

ای خیر ببیند به خدا دولت قبلی

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

یارانه پر و خزانه پر؟ دولت فعلی

مسکن پر و آشیانه پر؟ دولت فعلی

کنجاله دانه دانه پر؟ دولت فعلی

کشور شده ماهرانه پر؟ دولت فعلی

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

لعنت به همین جمله قبلیست مقصر

ای داد از آن کس که تو را کرد مشاور

عیب تو و تدبیر تو شد بر همه ظاهر

آیا که خدا نیست به اعمال تو ناظر؟

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

خوش خط بنویسید که آلام تمام است

با شهد عسل تلخی هر کام تمام است

خوش بینی و لبخند به صد دام، تمام است

هیهات دگر بارش برجام تمام است

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

آینده ما که رفت، بر می گردد

بر سفره کباب و نفت برمی گردد

در خانه انقلاب تفت بر می گردد

روز خوش پیشرفت بر می گردد

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

پیران همه رفته و جوان می آید

با هوش تر از خرد و کلان می آید

تأثیر گذار بر جهان می آید

ار فتنه گران دادستان می آید

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

هُشیار که عاقبت؛ بلی؛ آمده است

یک سید از ابناء علی آمده است

با جلوه و با شور جلی آمده است

میگفت نمی خواست ولی "آمده است"

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

اظهار کنیم نه به روحانی را

بیدار کنیم نه به روحانی را

اصرار کنیم نه به رو حانی را

تَکرار کنیم نه به روحانی را

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

هم نام نبی بت شکن آمده است

مردی ز عشیره حسن آمده است

نابودگر ظلم و مهن آمده است

بی پرده شنو که رای من آمده است

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

 

پر عشوه و پر ادا رئیسی حتماً

روحانی با خدا رئیسی حتماً

خواب شب آشنا رئیسی حتماً

رای من و جمعُنا رئیسی حتماً

 

از شرق طلوع تازه ای خواهد شد

سروده شده توسط وحید گل محمدی