بی انتها ...

...

سائلش خضر و یوسف و حاتم
من که باشم شوم گدای علی

هر غلامی اسیر اربابی ست
از ازل من؛ سگ سرای علی

کاش می شد که جان من گیرد
ملک الموت در عزای علی

دردها را به جان خود بخرم
به یقین می رسد دوای علی

همه داراییم همین باشد
پدر و مادرم فدای علی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

در این زمان که باد صبایی نمی رسد

آدم بدون عشق به جایی نمی رسد

 

سنگ دلت به نور محبت لطیف کن

هرگز بدون عشق، صفایی نمی رسد

 

بشنو تو این تغزل خواهر برادری

از شعر من اگر که صدایی نمی رسد -

 

- با گوش جان شنو همهء گفتگوی ما

حتی اگر صدای رسایی نمی رسد

 

ای خواهر عزیز که جانم فدای تو

جز این به ذهن، مدح و ثنایی نمی رسد

 

الگوی مهربانی و دینداریِ منی

دانم اگرچه مس به طلایی نمی رسد

 

داده خدا قرار تو را سائل حسین

آسان کسی به فیض گدایی نمی رسد

 

روزی توست چونکه ز دستان اهل بیت

همچون منی به آنچه شمایی نمی رسد

 

هرکس که نیست خادمه آل مصطفی

بر این مقام حجب و حیایی نمی رسد

 

اسطوره حجاب و عفافی در این زمان

عالم به گرد پات خدایی نمی رسد

 

" حتی خیال بی تو شدن می کشد مرا "

" کارم دگر به روز جدایی نمی رسد "

سروده شده توسط وحید گل محمدی

سر به روی شانه ام تا تو نهادی لحظه ای

دعوی عشق تو در عمق دلم آشوب کرد

سروده شده توسط وحید گل محمدی

بین شهرهای مذهبی، به خدا

عاشق مشهدم ولی دور است...


همسفر با برادرم شده ام

آن برادر که موی او بور است...


شکرلله که از عنایت او

دائماً زعفرانمان جور است


دیدن لطف او چه آسان است

حیف چشم بصیرتم کور است


ظاهر شهر چون بلاد دگر

باطنش را که بنگری، طور است


نه فقط شارع امام رضا

کل این شهر مملو از نور است


در زمان فسردگی جهان

بارگاه شما چه پر شور است


و صدای نقاره های حرم

مرده را زنده می کند، صور است


شاه باشد هر آنکه عبد شماست

شیر باشد اگرچه او مور است


چه کسی گفته او ولیعهد است

او امام است و امپراطور است


تا که ایران به زیر پرچم اوست

رهبر ما همیشه منصور است


قتلگه، گشته کاخ عباسی

خنجر شمر، زهر انگور است


تشنه بود و در آن دم آخر

انتظارش رسیدن پور است


بگذریم و قلم کنار نهیم

عاشق مشهدم ولی دور است ...

 

سروده شده توسط وحید گل محمدی

کل ارض کربلا دنیای ما شش گوشه است

زمزم و مروه، صفا، مکه، منا شش گوشه است


از زمان کودکی درد غریبی با من است

آنچه کرده اینچنین قدم دوتا شش گوشه است


من نمازم را به سوی عرش یزدان خوانده ام

خون حق در کربلا, عرش خدا شش گوشه است


هرچه می کردم غم این هجر از یادم رود

تطمئن القلب من با ذکر یا شش گوشه است


جزوه ام را باز کردم از حرم دورم کند

بَه، عجب فالی که این، سر تا به پا شش گوشه است


من به لطف کربلا شیمی چوب آموختم

در سلولزها و لیگنین، شکل ها شش گوشه است

سروده شده توسط وحید گل محمدی

آنکس که ز گیسو و تن و روسری یار

از روی خوش و پیرهن و دامن گلدار


از عطر تن و رنگ دو چشم و قد و قامت

از زلف پریشان و خم ابروی دلدار


از ماه تولد وَ از کوی عبورش

از هُرم نگاهش در آن لحظه دیدار


از گم شدن خویش در آن مردم چشمش

از سایه شالش در آن ظهر شرر بار


از دادن جان لحظه احساس حضورش

گفته ست غزل های مدرنیته بسیار


هرچند که استاد غزل گشته در این سبک

از حُسن حَسن، شور حسین، نیست خبردار


ما شعر به جز مدح دو ارباب نداریم

ما مست نگاریم، به اوییم گرفتار


ما یوسفیان دل به زلیخا نسپردیم

هستیم از این جلوه ظلمانیه بیزار


هرچند نمک خورده نمکدان بشکستیم

ما عبد حسینیم، عبید حسن هستیم...

سروده شده توسط وحید گل محمدی

عالمی جشن گرفتند فراغت ها را

من درمانده چه سازم ز فراقت یارا

سروده شده توسط وحید گل محمدی

سجده ها بین نمازم سخت طولانی شده

چون گرفتم از کسی سوغات مهر کربلا

سروده شده توسط وحید گل محمدی

سال شصت و یک، چو ماه سومش از ره رسید
انفجار مین بعثی پای بابا را برید ...

پای خود را در ره دین داد بابایم ولی
با همان یک پا پدر تا عرش رحمان پر کشید

پای خود را در جوانی داد اما تا ابد
امنیت را او برای مردم کشور خرید

پای خود را داد تا شیعه بماند سربلند
در عوض زخم زبان از عالم و آدم شنید

طعنه نامردمان کنکور بود و طرح و سوخت
هیچکس درد و غم پیری بابا را ندید

با همه دردی که در پا و کمر دارد پدر
خم به روی ابروان او نمی آید پدید

سینه ام پر درد و غم، از غربت جانبازهاست
بارالها روزیم کن تا که من گردم شهید

گر گنه کارم ولی فرزند جانبازم، خدا
من به درگاه تو بستم سالها چشم امید

از وفای پای مصنوعی بابا معرفت آموختم
هر چه باشد او بود حتی مسن تر از وحید

کی شود روزی بگویم من تمام حرف خویش
درد این دل را که با عشقِ به بابا می تپید

روز محشر تا علی(ع) بهر قضاوت می رسد
طعنه زن ها رو سیه بابای ماهم رو سپید

باید از این درد دلها چند دیوان شعر گفت
باید از این درد دلها چند نقاشی کشید ...

سروده شده توسط وحید گل محمدی

مُردم از غصه که مولای مرا در کوچه

با طنابی به دو دستش به زمین زد قنفذ

سروده شده توسط وحید گل محمدی

دیریست که دلـدار پـیـامی نفرستاد

یا send نمودست،  delivered نگشته

سروده شده توسط وحید گل محمدی